قراداد اوسلو بعد از بیست سال

ABDALHADI ALIJLA 16 September 2013

Open Democracy

 

 امسال بیستمین سالگر د قرارداد اوسلو است . لیکن گوئی جهان امسال در مسیر دیگری حرکت می کند.جنگ ها و اختلافات ، خاورمیانه  رادر در کام خود فرو برده است.کشورها و زعمای آنها در خارج تلاش می ورزند که راه حلی پیداکنند که شاید  خون جاری از تیرنشسته بر پیکر خلق عرب را متوقف کنند.

من بعنوان یک فلسطینی جوان در آنروزها ، ناگزیرم که نسبت به راه حل هائی که در طول زندگی خود شاهد آن بوده ام ، اندکی بیندیشم.

زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین ، قرار داد اوسلو را امضا‌ٰ کرد ، من هنوز پسر جوانی بودم ، ولی سنم به آن اندازه رسیده بود که جشن و شادمادنی ها را ( برغم اشغال فلسطین توسط اسرائیلی ها)  در خیابان های نوار غزه بخاطر بسپارم.  ما بعنوان فلسطینی ها که مشتاق پایان داده شدن به اشغال بودیم  ، براین قرارداد امید واعتماد بسته بودیم . چه زیبا بود اگر ما نیز دولت خود را میداشتیم و مادران بی ترس و واهمه ای  می توانستند بگذارند که کودکانشان همچون دیگران در هوای آزاد بازی کنند و یا  بی دغدغه خاطری باشند که  شوهرانشان شب دیگر بخانه برنگردند.

وقتی من رسانه های جهان را می بینم که خواهان پاسخ سریع علیه  استفاده از سلاح های شیمیائی هستند ، به این نتیجه می رسم که جهان غرب، نکبتی را که اسرائیل بر سر فلسطینی ها آورده است ،فراموش کرده است.این جهان مارا به تخته زیر ساطوری تبدیل کرده است که در آن گرفتار مانده ایم. برادران عربمان که بیشتر آویزان بر غول های تشنه قدرت شده اند ، مار ا  رها کرده و همچون کالای قابل خرید و فروشی به مزایده گذاشته اند.فلسطینی ها رها بحال خود و تنها مانده اند.

وقتی به سال های پایانی دهه ۱۹۸۰ و سالهای ۱۹۹۰ باز می نگرم ، می بینم که رهبری  فلسطینی ها در مبارزه سیاسی خود ، فضای مانوور اندکی داشت. فلسطینی ها بعداز رد بسیاری از پیشنهاد ها ، خود را بحال فلج در آورده بودند.شاید من نیز شخصا چنین پیشنهادهائی را رد می کردم. آخر چه احساسی خواهید داشت که کسی بر سر زمین دزدیده شده از تو با تو به معامله بنشیند؟شما در شگفت خواهید بود که واژه «مذاکرات» معنای دیگری داشته باشد. و یا شاید از خود سوال کنید که تظاهر همسایگان ما به گذاری مسالمت آمیز ، آیا  جبهه کاذبی نبود که اسرائیل برای نشان دادن به جهانیان آنرا گشوده بود و تظاهر به صلح  میکرد؟

در این باره ما هر اندیشه ای که داشته باشیم ، بعد از رها شدن از طرف برادران عربمان ، مارا شکنجه کردند ، بقتل رساندند و از  کویت و دیگر کشور های خلیج بیرون راندند،اقامت ما در تونس توام با شرط و شروطی بود و بطور مثال ما صریحا از هرگونه اقدام نظامی علیه اسرائیل منع شده بودیم.ما هیچ راه مفری نداشتیم و تنها یک راه بروی ما باز بود : اوسلو! و همان گونه که ادواردسعید گفته است « ما هیچ آلترناتیو دیگری نداشتیم ، زیرا همه راه حل ها ئی را که بما عرضه کرده بودند ، بدور انداخته بوذیم و اکنون برای ما جزاین راه حل دیگری باقی نمانده بود».

امروز ما در میان بحران و آشفتگی های خاورمیانه به گوشه ای پرتاب شده و بیرون از هر توافق نامه ای برای مذاکرات صلح قرار گرفته ایم.ما همه گزینه ها برای مذاکرات صلح را ازبین بردیم وبی شک این چیزی جز اتلاف وقت نبوده است ، و در حقیقت این نوع مذاکره  برای صلح ، اسب تروائی بوده است که به اسرائیل فرصت داده است که زمین های بیشتری را ازچنگ فلسطینی ها ، بویژه در اورشلیم ، در آورند و بی اعتنا به زنان و کودکان و سالمندان ، مار ا با اوردنگی بمیان کوچه پرتاب کنند.

بیست سال بعد از امضای قرارداد صلح اوسلو ، این قرارداد آشکارا ربطی به صلح نداشته است.بلکه صاف و ساده ، پیش نویسی بوده است برای نا انسانی کردن هرچه بیشتر وضعیت کودکان فلسطینی.دیوار ضخیمی که بدقت با نژاد پرستی از آن حراست میشود ، عرب های فلسطینی را از همسایگان یهودی خود جدامی سازد.قرارداد اوسلو ، به سو‌ء استفاده اقتصادی و سیاسی و تعمیق هرچه بیشتر وضعیت اشغال فلسطین ، نظم و مشروعیت داده است.

رسانه های جهان با «عملیات پیلار» آشنا هستند که باران فسفر سفید بر سر شهروندان غیرنظامی هراسانی که بدنبال پناهگاهی در خیابان ها باینسو و آنسو میدویدند ،آشنا هستند. اسرائیل در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و در نوامبر ۲۰۱۲ مرتکب فجایع زیادی گردید و در ادامه آن همچنان به کشتار فلسطینی ها در ساحل غربی رود اردن و مستعمره کردن خلق ما ادامه می دهد.ایجاد راه بندان ها ، کمبود آب و مواد غذائی و تحریم دارو و مصالح ساختمانی همچنان ادامه دارد و بر نوار غزه ، یک محاصره نا انسانی و غیر قانونی تحمیل میشود.

اکنون من بعنوان یک فلسطینی که در دیاسپورا زندگی می کند ، مسائل را بگونه دیگری می بینم. قرار داد اوسلو را با چشم دیگران نگاه کرده و با نگاه برکلمات و وعده های ذکر شده در آن ونیز به شکست سنگین رهبری فلسطین نظر می اندازم.قرارداد اوسلو در لحظه ی تعیین کننده ای از تاریخ در خاورمیانه مهندسی شد. درزمینه نخستین جنگ خلیج و رهبری سراسیمه و آشفته فلسطینیها ، نیت اسرائیلی ها آشکارا این بود که نخستین انتفاضه فلسطینی ها بنحوی خاموش شود.بنابراین ، دروغ و تله چیدن را میتوان مشاهده کرد.ما بزودی با نامیدی و تحمل خسرانی بزرگ در یافتیم که آنچه بر پایه وعده ای دروغ ساخته شده بود ، خود درواقع دروغی بیش نبوده است.ا بعنوان یک نویسنده فلسطینی جوان و فردی که می اندیشد ، اعتقاد دارم که قرار داد اوسلو ، دومین پیروزی در اشغال فلسطین بوده است. وقتی رهبری فلسطین به دام قرار داد اوسلو افتاد ، وضعیت آنها روز به روز خرابتر گردید و برای نسل های آتی فلسطینی ها ، نقشه راهی برای آینده خود و یا یک رابطه واقعی با اسرائیل بجا نگذاشت.شکست ما را آنهائی فراهم کردند که بیشترین اعتماد را به آنها داشتیم.بسیاری از فلسطینی ها بمن گفته اند که قرارداداوسلو بنیاد خوبی برای شروع جدیدی از مبارزه بوده است.من باز روی این گفته ها اندیشیدم. ولی اکنون بر من روشن است که با رفتن بپای امضاء قراداد اوسلو ، آنچه را که نخستین انتفاضه برایمان فراهم ساخته بود ، باخته ایم. ما نتوانستیم دست آورد خود را طلب کنیم.

آنچه که وضعیت  شکست را وخیمتر کرده است ، ناتوانی  رهبری فلسطینی در اصلاح سازمان آزادیبخش فلسطین و نهاد های حکومت محلی فلسطینی (PA)  است.  آنها نتوانستند فلسطینی های متخصص را بسوی خود جلب کنند ، نه اینکه نمی توانستند ، بلکه باین دلیل که فاسد بودن را ترجیح میدادند( باید یاد آوری کرد که اتحادیه اروپا و نهاد های آن ، بطور همزمان برای فاسد کردن حکومت محلی فلسطینی و تداوم اشغال پول میپردازند).

در حال حاضر ، عوامل امنیتی حکومت محلی فلسطینی  و نیز شبه نظامیان امنیتی حماس در نوار غزه ، نقش حفظ منافع اسرائیل در ساحل غربی رود اردن و نوار غزه را برعهده دارند.رهبری فلسطینی بعد از ۱۹۹۳ ، خود زندانی سیاسی قرارداد اوسلو گردیده است.رئیس حکومت محلی فلسطینی توسط دفتر کوچکی کنترل میشود که توسط یک افسر جوان اسرائیلی اداره می شود و و اوست که تصمیم میگیرد چه کسی همراه محمود عباس باشد یا نباشد.در سال ۲۰۰۸ ، من ضمن مسافرت از اردن به اروپا ، شخصا شاهد بودم که دفتر رئيس حکومت محلی فلسطینی ، طیب عبدالرحیم ، در همان زمان ازراه رسید. او بنا بدستور یک سرباز ۲۱ ساله اسرائیلی ناچاربود که برای عبور ازاردن یک تاکسی بگیرد.آیا واقعا تکان دهنده نیست که نیروهای اشغالگر فلسطین به هر شهر فلسطینی در هرزمانی که خواستند و بدون اطلاع دادن به سرویس های امنیتی فلسطینی یورش ببرند؟بعنوان نمونه ، دوهفته پیش ، نیروهای اسرائیلی ، به یک اردوگاه پناهندگان در ساحل غربی رود اردن حمله بردند و سه فلسطینی را بقتل رساندند.خانه واقعی این سه پناهنده ، در تل آویو، اورشلیم و صفاد یا حیفاء قرار داشت و معنای واقعی چنین یورشی چه چیزی جز شکستن ارداده آنها میتواند باشد؟به این امر باید دستگاه عریض وطویل بوروکراتیک را هم اضاقه کرد که قرارداد اوسلوآنرا برای جلوگیری از هرگونه خواسته دموکراتیکی بوجود آورده است ، برغم اینها ، بعد از گذشت ۲۰ سال ، فلسطینی ها بیش از هر زمانی میهن پرست تر گردیده اند و بیش از هر زمانی بر سرزمین و تاریخ و گذشته خود دلبسته اند.و این همه آنچیزی است که برای ما مانده است.تنها راه حل اینست که قرار داد اوسلو را مرده انگاریم و فرآیند تاره ای را آغاز کنیم که رژیم آپارتاید فعلی را کنار انداخته و راه را برای همزیستی مسالمت آمیز واقعی و نه صرفا یک «پروسه صلح» ، هموارسازد.

در سال ۱۹۹۰ ، همانگونه که ادواردسعید خاطر نشان ساخته است ، فلسطینی ها به چهار گروه تقسیم میشدند: نخستین و بزرگترین گروه ، یعنی آنهائی که وادار به سکوت  شده و نا امیدانه در  دیاسپورا زندگی می کردند. گروه دوم ، افراد وفادار به  عرفات و شبکه نظامی آن بودند. گروه سوم ، فلسطینی های ساکن نوار غزه و ساحل غربی رود اردن بودند که نسبت به قرارداد اوسلو مشکوک بودند ولی در آنزمان نمی توانستند تصمیم بگیرند که از قرار داد اوسلو چه چیزی عاید آنان خواهد شد. آخرین گروه ، روشنفکران به حاشیه رانده شده و شخصیت های تحصیل کرده ، و پاره ای از دسته های اسلامی بودند که با قرارداد اوسلو مخالفت می ورزیدند.

از ۱۹۹۰ به بعد ، ما به دو گروه تقسیم می شویم :  آنهائی که که از قرارداد اوسلو و دست پخت آن یعنی : نهاد های فاسد ، پارتی بازی ، پدر سالاری و سوء استفاده ازقدرت طرفداری می کردند.رهبری حکومت محلی فلسطینی ، خانواده های آنان و کسان وفادار به آنان و نیز آنهائی که از وضعیت موجود نفع میبرند ، در این ردیف قرار دارند.گروه دوم، اکثریت فلسطینی ها هستند که با قرارداد اوسلو و همه دست پخت های آن از جمله باصطلاح «رهبری  تاریخی فلسطینی ها»، مخالفند. البته اینان قبول دارند که سازمان آزادی بخش فلسطین ، تنها نماینده مشروع خلق فلسطین است ، ولی مخالف آنهائی هستند که بر سر قدرت نشسته و مدعی نمایندگی فلسطینی ها بوده و توجه اندکی به خواسته های مردم فلسطین دارند و یا اصلا به خواسته های آنان بی اعتناء هستند.

قرارداد اوسلو ناتوان از پرداختن به بسیاری از مسائل مهم بوده است. وضعیت فلسطینی هائی که در اسرائیل زندگی می کنند ، چه میشود؟ آنها امروز بیش از ۲۳درصد جمعیت اسرائیل را تشکیل میدهند، ولی قرارداد اوسلو آنان را نادیده گرفته و آنان را بصورت شهروندان درجه دوم بحال خود رها کرده است. قانون، رابطه عشقی و عاطفی بین فلسطینی ها با یهودیان را منع می کند و این امر موجب ربودن و بقتل رساندن  آنها شده است. آنان حقوقی بیش از آنچه در گذشته داشتند ، ندارند  و ما بی تردید مبارزه مشترکی را با بقیه فلسطینی ها در  پایان دادن به اشغال و علیه انکار حق حیات  و حق وجود فلسطینی ها پیش میریم. دوماه پیش ، همه فلسطینی ها ، بویژه نسل جوان در یک روز تاریخی ، علیه طرح «پراوار» برای الحاق صحرای نقو به اسرائیل ، استوار ایستادند. این یک اعتراض فراموش نشدنی و در عین حال پیامی محکم به اسرائیل و سازامان آزادیبخش فلسطین بود که اگر قرار داد اوسلو آنرا نادیده گرفته است ، بیست سال بعد از آن ما هنوز  آنرا نادیده نگرفته ایم.

در حال حاضر ، مردم فلسطین هنوز بر روی دولت آمریکا بعنوان طرف ثالث حساب می کنند.برغم کرده و ناکرده های کشورهای غربی ، بسیاری از رهبران فلسطینی معتقدند که پول آمریکا مهمتر از نیاز های خلق است .این شرم آور است ولی حقیقت دارد.

من نمیدانم که نسل پدر بزرگ و یا نسل پدرمن  به چه می اندیشیدند .. ولی نسل فعلی گزینه هائی بیشتر از گذشتگان خود دارد. ما طرفدار راه حل دولت واحد بعنوان آلترناتیوی قابل زیست ، با مقاومتی غیر خشونت آمیز و یا انتفاضه سوم بعنوان یک وسیله هستیم  . ما چیزی جز برابری را نخواهیم پذیرفت . ما فلسطینی ها و یهودیان را انسان هائی با حقوق برابر میدانیم و چیزی کمتر از آنرا نخواهیم پذیرفت.باب مارلی ترانه ای دارد : « خود را از بردگی ذهنی رها کن ،  زیرا کسی جز ما نمیتواند روح مارا آزاد سازد».